چگونگی وضعیت فرزند خوانده ی آمریکا

چگونگی وضعیت فرزند خوانده ی آمریکا

پس از گذشت سال‌ها از جریان 11 سپتامبر، رسانه‌های آمریکایی مدعی شدند که ترکیب عملیات مبارزه با تروریزم ایالات متحده و بهار اعراب، موجب تضعیف طالبان و القاعده شده است.

اما آیا ضعیف شدن طالبان و القاعده واقعیت دارد؟ تمامی شواهد نشان می دهد که تلفات نیروهای ناتو و ارتش ملی افغانستان همگام با حملات طالبان افزایش یافته و حتی پایگاه‌های نظامی آمریکا در نقاط مختلف کشور ایمن نبوده اند.

از طرف دیگر آمریکایی ها به‌صورت رسمی و غیررسمی خواستار مذاکره با طالبان شده‌اند. حال سؤال اینجاست که آیا القاعده و طالبان واقعاً فلج شده اند؟
در جواب باید گفت خالق و بزرگ جلوه‌دهنده طالبان، همان رسانه‌های آمریکا بودند. القاعده خطرناک بود، ولی نه به آن خطرناکی که شناخته شد. بعد از 11 سپتامبر، رسانه‌های ایالات متحده تبلیغات بی‌سابقه‌ای را علیه القاعده آغاز کردند. شبکه‌های تلویزیونی آمریکایی مانند سی‌ان‌ان، روزی نبود که در پنل‌های تلویزیونی خود از خطر القاعده نگویند. آنها نه‌تنها خالق طالبان، بلکه خالق مفهوم تروریزم جدید بودند.

مانند برادران وارنر، فیلم‌ها و حتی برخی سریال‌های طنز خود را به فیلم‌هایی با موضوع تروریسم و ماجراجویانه تغییر دادند تا همه و همه توجیح ‌کننده عملیات مبارزه با تروریزم آمریکا، حمله به افغانستان و عراق، زندان گوانتانامو، و استفاده از هواپیماهای بدون سرنشین تحت نام امنیت ملی آمریکا شوند. این هالیوود و وال استریت ژورنال و... بودند که طالبان را به جهان سیاست نمایاندند.

گفته می‌شود استفاده از هواپیماهای بدون سرنشین که از زمان ریاست‌جمهوری بوش آغاز شده و در زمان اوباما به اوج رسیده است، تبدیل به گوانتاناموی اوباما شده است. جالب اینجاست که رئیس‌جمهور آمریکا ادعا کرده است استفاده از هواپیماهای بدون سرنشین موجب نابودی طالبان شده، ولی براساس آخرین آمار منتشره در ویکی‌لیکس و اذعان مقامات سی‌آی‌ای، از هر 147 قربانی کشته‌شده مورد هدف قرارگرفته توسط هواپیماهای بدون سرنشین، فقط یک نفر جزء اهداف باارزش بالا (Highly Value Target) (طالبان) محسوب شده و باقی جزء غیرنظامیان بوده‌اند.

این باعث افزایش نفرت بستگان باقیمانده و پیوستن آنها به گروه طالبان برای انتقام‌گیری شده است که به این پدیده سندرم چریک‌های تصادفی (Accidental Guerrilla Syndrome) گفته می‌شود.

اکنون بعد از بهار اعراب، رسانه‌های آمریکایی کمتر از القاعده می‌گویند و بیشترین تبلیغات خود را متوجه این خیزش مردمی کرده‌اند. هم‌اینک دیگر خطر طالبان باید کم جلوه داده شود؛ زیرا اکنون طالبان و همفکران آنان همکار آمریکا در سوریه، یمن و لیبی محسوب می‌شوند.

همانگونه که هیلاری کلینتون وزیر خارجه آمریکا گفت: کسانی که امروز با آنها می جنگیم خودمان بیست سال پیش از آنها حمایت مالی کردیم. کلینتون به حمایت آمریکا از عناصر این شبکه و کمک مالی به آنها برای جنگیدن با اتحاد جماهیر شوروی در افغانستان برای پایان دادن به سلطه این کشور بر آسیای میانه اذعان کرده بود.

با توجه به این سخنان باید گفت: ماموریت القاعده هنوز به پایان نرسیده است زیرا آمریکا اشغال هشت ساله عراق و حضور خود در افغانستان را به بهانه جنگیدن با این شبکه تروریستی ادامه می دهد و امروز تفنگداران دریایی آمریکا به بهانه ای مشابه وارد لیبی و یمن می شوند.

ترویج حضور القاعده در سوریه به عنوان یکی از کشورهای استراتژیک در ساحل شرقی دریای مدیترانه نیز بی ارتباط با حوادث گذشته نیست بلکه ادامه سیاست ایجاد هرج و مرج و رعب و وحشت است که آمریکا در جهان دنبال می کند تا با استفاده از آن ثروت ها و منابع انرژی را تحت سلطه خود بگیرد.

آمريكا همواره از جريان‌هاي تروريستي و همسو با سياست‌هايش براي رسيدن به اهداف منطقه ‌اي و جهاني بهره‌ مي‌برد به حدی که میتوان مدعی شد منافعی که القاعده و طالبان برای آمریکا رقم زده اند، بیشتر از کل منافعی است که همه متحدان این کشور در بیست و یک سال گذشته برای کاخ سفید داشته اند. با در نظر گرفتن چنین شرایطی آیا باز هم می توان گفت القاعده و طالبان دشمن درجه یک آمریکا هستند؟

جريان طالبان پيش از آن كه ساختاري سياسي داشته باشند، در قالب نظامي‌گري فعال می باشد. بررسي سياست‌ها نشان مي‌دهد واشنگتن نيز بيشتر به دنبال وارد ساختن آنها به ساختار نظامي است تا سياسي. نتيجه نهايي اين سياست آن است كه واشنگتن تلاش مي‌كند با ورود اين جريان به ساختار نظامي، عملا نبض قدرت و ساختار نظامي و امنيتي افغانستان را در دست بگيرد و از آن به عنوان ابزار فشار بر دولت‌ها و حتي تهديدات منطقه بهره ‌برداري كند.

اين سياست در گذشته در قبال پاكستان و تركيه و برخي كشورهاي عربي حوزه خليج فارس اجرا شده كه عملا قدرت را در ساختار سياسي و نظامي تقسيم كرده است. اين در حالي است كه غرب با سلطه بر ساختار نظامي عملا سياستمداران را نيز به سمت سياست‌هاي خود هدايت كرده‌اند.

به عبارت ديگر، آمريكا از ابزار طالبان نه‌تنها براي اهداف خويش در كشورما بلكه براي جلب رضايت كشورهاي منطقه براي پذيرش سياست‌هاي اشغالگرايانه و نيز خواسته‌هاي منطقه‌اي خود استفاده مي‌كند. براساس سياست‌ هاي مديريتي آمريكايي‌ها بحران را ايجاد، مديريت و به سمت هدف هدايت مي‌‌كنند.(افغان پیپر)

حمزه محمودی




:: موضوعات مرتبط: سیاسی , ,
|
امتیاز مطلب : 21
|
تعداد امتیازدهندگان : 6
|
مجموع امتیاز : 6
نویسنده : حقیقت
تاریخ :
مطالب مرتبط با این پست
می توانید دیدگاه خود را بنویسید


نام
آدرس ایمیل
وب سایت/بلاگ
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

آپلود عکس دلخواه: